یادداشتهای یک editman خوانساری

پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

میخ آهنین

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۸۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

میخ آهنین فیلمی به کارگردانی مسئولین

سکانس یک

گفتم : آقا شما که خودتون بدترید آخه بنر شهرداری رو با میخ می کوبند به درخت ؟

گفتند : همین الان هماهنگ می کنیم وانصافا جلوی چشم خودم هماهنگ کردند .

سکانس دو

چند روز بعد

دوستم مهدی رو دیدم (ح ) ی عکس براش بلوتوث کردم و

گفتم : مهدی جان وبلاگ من تخصصیه و ترجیحا نمیتونم مطلبای مربوط به شهر بذارم شما زحمت بکش و به گوش مسئولین برسون

گفت : باشه حتما

سکانس سه

چند روز بعد دقیقا یک ماه ازین موضوع گذشته دیدم تو وبلاگ یکی دیگه از دوستان (د) ی فراخوان زدند برای جلسه وبلاگ نویسا با شورا

گوشیم زنگ خورد : حتما بعد از ظهر بیا جلسه

گفتم: چه خبره ؟

گفت : بیا متوجه میشی

سکانس چهار

ساعت چهار همان روز رفتم شورا با دوستم مهدی (ر )

گفتند : (وبگردا) ما مصونیت نداریم . ما حمایت میخواهیم . وضعت بده کسی به ما توجه نمیکنه .چرا کسی جواب مارو نمیده و...

گفتند : (شورا) ما هستیم و حمایت می کنیم .شما با ما در تعامل باشید و اینجا بود که معنی کامل تعامل رو فهمیدم

گفتم : سکوت بهترین راهه . اگر دوستان من هم که دور میز نشستند و هر کدام به طریقی دارند به من میفهمونند که چرا ساکتی واز رفتار من ناراحت هستند بذار ناراحت باشند . البته خودشون هم میدوند ولی دارند تلاش میکنند .شاید حضور بعضیها تلنگری باشه .

 

تو همین فکرا بودم که پیامکی رسید و نوشته بود با عرض شرمندگی کار پیش اومد من میرم وبعد مهدی (ح) وکمی بعدتر مهدی (ر)که از دست (ع.م ) و عکا سیش کلافه شده بود جلسه رو ترک کردند .

کار بالا گرفت و وبلاگ و وبلاگ نویسی تبدیل شد به بررسی مسائل موردی شهر از خرد گرفته تا کلان و شورا هم به تمام سوالات پاسخ دادندو اینکه داریم تو شهر کارخانه میاریم وازین حرفای خوب خوب  

گفت : (خ) من با کارخانه و تاسیسات مخالفم و از جهتی ازین حرفای خوب خوب

گفت:  (ص)بهتره سکوت کنم وگوش بدم

گفتند:(م وم) ما هم اگه حرف بزنیم کسی گوش نمیده .

گفتم: خدایا چه کنم ؟ اینا از پس ی میخ تو درخت بر نمیاند یا کلا چرا ...

گفت :(د) دوستان ما جایی جلسه داریم و وقت تمام شد .

سکانس پنج

گفتم : حالا که شورا واقعا به ما نیاز داره و از فکر جوونا استقبال میکنه بدونه که ما همیشه بودیم و پشتیبان اونها هستیم ولی      

انصافا توجه کنند .

با خودم فکر میکردم نکنه ما وبلاگ نویسا مثل اون میخ تو دل این درخت تنومند شکل زشتی به شهر بدیم و خدا رو شکر همگی امتحان خودمون و پس دادیم و از الان اگر به ما توجه نشه جای میخ و درخت عوض میشه .

راستی بنر این فیلم هم هنوز رو درخت هست .

  • سید شهاب دادگستر

نظرات (۵)

امیدورام همین نشست ها بلاخره نتیجه ای داشته باشه که نه تنها دریچه امید بچه های وبلاگنویس رو بازتر بکنه بلکه زمینه ای هم بشه برای اجرای راه حل هایی که بچه ها ارائه میدهند.
نه خدا نکنه میخ روی بشیم. الآن مثل شکوفه های درختیم که به زودی به بار مینشینیم. مطئنم. فقط نباید جا بزنیم.
خب شما هم ناراحت بودی میرفتی شاید از عکس بدتون نمیاد!!!!!!
یادداشتی درباره نابودی دانشکده خوانسار
گرامی باد...
پاسخ:
همین هفته یا هفته آینده ؟
درود
معلوم غرض و مرض داری اینجوری نوشتی...ما توی شهر گل و بلبل زندگی می کنیم که همه چیزش درسته دیگه!
چرا بیخودی تهمت می زنی... من به خاطر یه چیز دیگه جلسه رو ترک کردم...بمیری با این شایعه ساریت
پاسخ:
حالا خوبه بگم واسه چی رفتی ؟ بگم ؟ بگم ؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
div>