یادداشتهای یک editman خوانساری

پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

بدون شرح

شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۸۹، ۰۹:۱۱ ق.ظ
کلی مطلب طنز وغیر طنز به ذهنم اومد که یک سناریوی جدیدبنویسم

اما دیدم  بچه های خوش ذوق وبلاگ نویس خودشون زحمت

این کار رو میکشند .

باور کنید اینجا خوانسار است ...

این کار دشمنه ...

من فقط نفهمیدم اینا پلکان ترقی رو اسیر کردند یا درخت و

یا هردو باهم مجرمند ؟؟؟؟؟؟

دوستی گفت : فرهنگ خوانسار اسیر شده ...

یکی دیگه گفت :این یک جور تهدید از طرف دشمنه ...

شایدم یک سمبل جدیده ...

اصلا شما فکر کنید یکی برای خنده این کارو کرده .

 

  • سید شهاب دادگستر

نظرات (۹)

صرفا جهت اطلاع ) نه دشمن بوده نه دیوونه نه خسیس بوده نه مریض ) ماجرا ازاین قراره که یه بنده خدایی میخواسته بنر تبلیغاتی مغازشو ببره بالای درخت جلوی مغازش ببنده به همین خاطر نرده بومش میزاره که بره بالای درخت ,اما ازبخت بدش توی شهرشون یه آدم زنده هم وجود نداشته که پایههای نرده بوم رو نگه داره.چون هم روز جمعه بود هم ماه رمضون به همین خاطر تصمیم میگیره نرده بوم رو بازنجیر به درخت ببنده بره بالا ی اون توهمین گیر وداد یه ازخدا بی خبر به جای کمک فرصت روغنیمت میشماره واز قفل وزنجیر نرده بوم عکس میگیره
زاستش یه موقع هایی هم باید حق داد.
ما سالها بود که بیشتر وسایل باغداریمون رو تو باغ میگذاشتیم و میرفتیم خونه و فرداش میومدیم همش سرجاش بود اما چند سالیه که دیگه بشکه خالی اب هم نمیتونم ببزاریم.....
باعث تاسفه
این اون چیزهاییه که باید روش کار بشه
اتفاقا مورد خوبی رو دیدید.
این نشان از خوانسار ما نیست این نشان از خوانساری است که خدای نکرده رو به نا امنی میرود.
پاسخ:
آره ولی یادم نمیاد ما وسایل شخصیمون رو در اماکن عمومی ...
در سال 1950 در ایران متولد شده ام(خوانسار). از سال 1983 در آلمان زندگی می کنم. از سال 1986 تا 1993 در رشته علوم اجتماعی در دانشگاه هانوفر تحصیل کرده ام....
سلام
من که نتونستم عکسارو ببینم.
ولی تو کف این موندم که چه پست بدون شرح پر شرحی!!!
پاسخ:
شرمندم داداش ...
وقتی این عکسا رو دیدم به دلیلی که توی این چند دقیقه نتونستم کشفش کنم و بفهمم از کدوم قسمت بدیمن وجودم آب میخوره، حس خفگی بهم دست داد!
هر وقت پست رو عوض کردید خبرم کنید . باید زودتر از اینجا برم تا خفه نشدم..
پاسخ:
بابا اینجا خوانساره زندان ... که نیست .
  • علی صادق پور
  • معلومه چرا اونجاس.چرا قضیه رو می پیچونید؟!
    برا اینکه نردبون رو برنگردونن به جایی که باید ازش مراقبت شه و فرداش دوباره بیارین اینجا,قفلش کردن که کسی ندزده.یا خیلی جواب های ساده تر از این که تو ذهن همتون هست.اما آرمانی ترین حالت اینه که یکی نردبون رو با اون شکل بسته اونجا که ببینه آیا هنوز آدمایی هستن که با آرامش و با توجه به محیط اطرافشون از خیابون عبور کنند,طوری که این صحنه براشون جالب توجه باشه.یا همه فقط به مقصدشون فکر می کنن(هرچند امروز دیدن صحنه های عجیب و مهمتر از اون غریب برامون عادی شده.)اینجاست که شهاب از راه میرسه و...
    ولی خیلی جالبه روبروی درخته نشستن و عکس العمل یا بی توجهی آدما رو دیدن
    پاسخ:
    به هر حال دوست من از روی قرض بوده یا مرض فعلا به سوژه جالبی تبدیل شده که میشه هر برداشتی ازین قضیه کرد .
    شهاب صبح چی خوردی؟!!! ترقی، سمبل!! درختو به نردبون بستند که کسی نکنه یا نبردش!!
    پاسخ:
    جاتون خالی ی دست کله پاچه با بر وبچ زدیم ...
    ممکنه چند دلیل داشته باشه.

    شایدم می خواسته به این نردبان بفهمونه ویادش بیاره که ذاتش چیه و یه روزی چی بوده . حالا هر کجا باشه و هرجا ازش استفاده باشه مهم اینه که ذاتش چی بوده.

    واسه همین با قفل زنجیر بستنش به درخت تا هیچوقت فراموشش نشه
    پاسخ:
    باز جوید روزگار وصل خویش
  • مهدی حاجی زکی
  • سلام شهاب جان
    تو هم خوب مرغولکی شدی ها
    احتمالا کار یکی از همشهریاست که به قول قدیمیا اشپیژژ بیب منژه خانومو
    یعنی نردبومش هم براش حکم طلا رو داره
    پاسخ:
    همگی با هم مر غولک بعضیا شدیم ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    div>